گزارش دردناکی از
يک منطقه
فقير نشين
تهران
خبرگزاری
حکومتی ایلنا:
باور كنيد اين
گزارش به قصد
سياهنمايي
تهيه نشده است.
گزارشي است از مشاهدات
عيني در يكي
از محلههاي
حدودا مركزي
شهر تهران؛
شهري كه
بسياري بر اين باورند كه
محل اجتماع
ثروتمندان
ايران است، با
اين حال فقر
به عريانترين
شكل در
كوي
و برزن آن
نمودار است. شرحي
است از
اتفاقاتي كه
در همين ميوهفروشيها، قصابيها
و سوپرماركتهايي
كه همه ما با
آنها هر روز
سروكار
داريم، ميافتد،
اما شايد
بسياري بدون
نگاه دقيق، به
سادگي از كنار
آن ميگذرند.
***
قصد
خريد مقداري
ميوه داشتم كه
اضطراب جواني
ناخودآگاه
مرا جذب خود
كرد. سعي كردم
وانمود كنم كه حواسم
به او نيست. 200
تومان از جيب
خود بيرون
آورد و از
فروشنده، سيبزميني
و پياز
طلب كرد. البته
فروشنده هم با
گشادهدستي، 2
سيبزميني و 2
پياز به او
داد.
نگاه
عجيب من،
فروشنده را به
حرف آورد: ”آقا
مردم گرفتارن.
به خدا ما كه
از دست
مردم
پول ميگيريم،
از هر كسي
بهتر ميفهميم.
اينكه شما
ديدي، خوب
خوبش بود. يه
روز بيا
اينجا، ببين
ما چي ميبينيم
و چي ميكشيم. برگههاي
كاهو را اون
گوشه ميبيني.” به سمت در
خروجي مغازه
اشاره كرد. مقداري
برگ كاهوي
پلاسيده كه
همه مغازهداران،
از كاهوها
سوا ميكنند،
نشان داد. ”چند
تا خانم هر
روز بعدازظهر
ميان و همين
برگهها
رو
از ما ميگيرن.
فكر نكني براي
كار خاصي يا
دادن به
حيوونات باشه.
خودشون از
اونها
استفاده ميكنن.
اون گوجههاي
پايين ميز رو
ميبيني.” مقداري
گوجه لهيده و
لك و
پيسدار را به
من نشان ميدهد.
”همون گوجهها
رو از من ميگيرن.
اونهايي رو كه قابل
استفاده
باشه، ميخورن
و مابقي رو رب
ميكنن. آقا
وضع مردم خيلي
خرابه. والله باباي ما
كه تو همين
كار بود، همه
اين جور سبزيها
و ميوهها رو
ميريخت تو
جوب. ما
نگه
ميداريم
شايد يه بنده
خدايي به دردش
بخوره. فكر
نكن اينهايي
رو كه ميگم
به نيت
اينه كه بدوني
من آدم خيري
هستم. نه
والله. اگه
خير بودم و
داشتم، جنس
خوب بهشون
ميدادم. اينها
رو كه ميبرن،
خودم از
شرمندگي عين
لبو قرمز ميشم.”
به گوجهفرنگيهاي
روي ميز اشاره
ميكند و ميگويد:
”ميبيني. همين
هفته پيش
كيلويي 700 تومان
بود. اين هفته
شده 950 تومان. خدا
ميدونه تا دم
عيد چقدر ديگه
بياد رو
قيمتش.
خوب خيلي از
همين دور و
اطرافمون نميتونن
اين رو تامين
كنن. 200 تومن هم براشون 200
تومنه. قديما
مياومدند
سفارش ميدادن
از ميدون
براشون يك
گوني سيبزميني،
يا پياز
بياريم يا يه
جعبه گوجهفرنگي.
الان همه
ترجيح ميدن
كم بگيرن
تا
كم خورده بشه. درد
مردم رو ما ميفهميم.”
***
حرفهاي
صاحب مغازه ميوهفروشي
كه تمام ميشود،
كنجكاوي من
تازه آغاز ميشود.
به فاصله چند
متر از
مغازه
ميوهفروشي،
يك قصابي وجود
دارد كه گوشت
قرمز و سفيد
ميفروشد. صاحب
مغازه
قصابي،
در كنار مغازه
انباري نيز
دارد كه در آن
چند قصاب
راستههاي
گوسفندي و
گاوي را
كه به آنجا
آورده ميشود،
جدا و جداگانه
به رستورانها
ميفروشند. جالب
است كه
وي
نيز تمامي
گفتههاي
ميوهفروش را
تاييد ميكند.
”آقا
وضع خيليها
خراب شده. اين
استخوانها
رو ميبيني”. به
استخوانهاي
مرغي اشاره ميكند
كه در جعبه آبي
رنگي ريخته
شده است. ”اين
استخونها از
گوشت مرغ جدا
ميشن و گوشت
براي جوجه
كباب مصرف
ميشه.
اين استخونها
رو نگه ميداريم،
اگه خودت
وایستي ميبيني.
ميان همين
استخونها
رو با گردن
مرغ از ما ميخرند
تا باهاش
سوپي، چيزي
درست كنن كه
مزه مرغ
بده.”
به
سمت ديگر
مغازه اشاره
ميكند. ”اونها
رو ميبيني. بهش
ميگن قلوهگاه. مثلا گوشته
اما همش روغنه.
مردم نميتونن
اكثرا گوشت
كيلويي 14-15 هزار
تومني بخرن. ميان از اين
قلوهگاهها
ميخرن.” به
استخوانهايي
كه راسته از
آنها سوا شده
نيز اشاره
ميكند و ميگويد:
”اين استخونها
رو سابقا يه
سري آدم ميخريدند.
ميگفتند
ميبرن
ازش روغن ميكشن،
بعدش هم پودر
ميكنن و ميدن
به گاو
گوسفندا. به
خدا آدم
شرمش
ميشه بگه،
الان همينها
رو مردم ميخرن،
با اون قلوهگاهها
قاطي ميكنن
مثلا گوشت
خريدن.”
***
مواردي
كه اشاره شد
مشاهداتي است
از يكي از
محلات نسبتا مركزي
تهران، در
كنار بازار
بزرگ كه
روزگاري محل
اسكان
ثروتمندان
تهران به حساب ميآمد. البته
اين موضوع
مختص به آنجا
نيست. گفتوگو
با صاحبان
غرفههاي
ميادین
ميوه
و ترهبار از
غرب تهران
گرفته تا
جنوبيترين
نقاط آن،
موارد مشابه
فراوان
ديگري
را به تصوير
ميكشد.
واضح
است كه وقتي
در مركز
پايتخت
ايران، چنين وضعي براي بخش
نه چندان
كوچكي از مردم
حادث شود، تكليف
حاشيهنشينان
شهرها و
ساكنان
شهرها
و روستاهاي
محروم چيست؟
چهره
كريه فقر، هر
روز خود را
واضحتر و
عريانتر
در
پيش چشم مردم
به نمايش ميگذارد.
اينها سياهنمايي
نيست. بياني
است واقعي از آنچه بخش
نه چندان
كوچكي از مردم
را به سختي آزار
ميدهد.
مقصر
اين وضع هم
فقط دولت
نيست، هرچند
شايد تقصير
آنها بيش از
سايرين باشد. از
شهرداريها
كه هر روز
براي
زيور و آزين
بستن فلان پل
يا چهارراه،
عوارض نوسازي
و بازسازي و
هزاران مورد ديگر را
افزايش ميدهند،
تا فلان
نماينده مجلس
كه به جاي شكم
خالي مردم
حوزه خود،
به
فكر لابي براي
تامين اعتبار
جادهاي براي
تضمين پيروزي
در دوره بعدي
انتخابات
است،
همه و همه در
پيدايش وضع
موجود مقصرند.
روزها
به تندي ميگذرد
و نويد فرا
رسيدن
عيد نوروز، با
هزار خرج و
گرفتاري جديد
را ميدهد. عيدي
كه قرار است
هفت سينش
با
آجيل كيلويي 10-15
هزار توماني،
ميوه هزار تا 2
هزار توماني و
شيريني چند
هزار توماني
پر شود. نوروزي
كه براي
بسياري جز
سردي و تلخكامي،
ارمغاني
ندارد، ايمان بياوريم
به آغاز فصل سرد.